ازدواج ...

ساخت وبلاگ
 

سلام

پریروز موقع ظهر رفتم خانه ای که روز قبلش واسطه با مادر دختره صحبت کرده بود درباره این حقیر و من رفتم خانه شان و در مورد ازدواج صحبت کردم....

 مادره شرایط من را قبول داشت و دختره هم تا حدودی همینطور . خانواده فوق العاده خوب و مذهبی بودند

چقدر حیف شد که من اینجا هم قسمتم نشد ....

حیف ....

قضیه مفصله و کل این اتفاقات همه دور روز بیشتر طول نکشید که پیام های دختره را در پایین میتونید بخونید

اگر خواستید بگید تا قضیه را کامل تر توضیح بدم

فقط حال و ذهنم درگیره ....

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ساعت 15:40  توسط Ҳ̸ سّیدجواد ҳ  | 
شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم...
ما را در سایت شب ها به اصفهان میروم و روضه های هیئتی گوش میکنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 107 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 13:08