سلام
پریروز موقع ظهر رفتم خانه ای که روز قبلش واسطه با مادر دختره صحبت کرده بود درباره این حقیر و من رفتم خانه شان و در مورد ازدواج صحبت کردم....
مادره شرایط من را قبول داشت و دختره هم تا حدودی همینطور . خانواده فوق العاده خوب و مذهبی بودند
چقدر حیف شد که من اینجا هم قسمتم نشد ....
حیف ....
قضیه مفصله و کل این اتفاقات همه دور روز بیشتر طول نکشید که پیام های دختره را در پایین میتونید بخونید
اگر خواستید بگید تا قضیه را کامل تر توضیح بدم
فقط حال و ذهنم درگیره ....
برچسب : نویسنده : sheyton-tanha بازدید : 107